روباه گرسنه بود و از فرط گرسنگي در حال مرگ. ديد
فاخته در حال خوردن بهترين ميوههاست و شادمان.
روباه دلش ميخواست لااقل کمي از آن انگورهايي
بخورد که پرنده احمق ميخورد.
ميمون از دور روباه مکار و فاخته احمق را ديد. او
به خود گفت: «چرا من به خرج اين دو به خود سودي
نرسانم؟» بالاخره، ميمون با فاخته دوست شد. فاخته
به بالاترين شاخهها پريد و جايي را که
خوشمزهترين خوشههاي انگور آويزان بود نشانش داد.
آنها انگورها را به پائين افکندند، ظاهراً براي
روباه. ولي سروصداي فرو افتادن خوشهها روباه را
نگران کرد و او گريخت. ميمون با آرامش پائين آمد و
با خوشههاي انگور رفت! فاخته نيز همانجا ماند که
کمترين ميوهها را داشت به اضافه حماقتي که بر او
افزوده شد.
اين داستان پارسيان است و ايران. برخي ايرانيان از
فلاکتشان آه و ناله ميکنند. پارسيان ذينفع در
اين ماجرا، لابهها را با آب و تاب پژواک ميدهند
و اشک تمساح ميريزند. بنگاليهاي مکار سود خود را
در روابط ميان رندهاي ايراني و کودنهاي سودازده
بمبئي ميبينند.
پارسيان را ترغيب کردند تا سرمايه عظيمي به ايران
بفرستند. نيم لک [1]
کامل در سال. فقط خدا ميداند چند سال است اين پول
را ميفرستند. بنگاليهاي ناقلا کوشيدند سهمي از
آن به جيب زنند و موفق شدند. آنها دکانشان را به
تهران منتقل کردند. تهران هم دستش را تا ته چپاند
در جيب پارسيان ابله و [محتويات] آن را مستقيم
انداخت توي بنگال!
در حالي که پارسيان احمق مبالغ هنگفتي را براي
اهداف به گمان خود آموزشي و ديني به ايران
ميفرستند، و خود را با تصور فقر ايران فريب
ميدهند، حکومت تهران تصميم گرفته با خرج خود کرسي
"فرهنگ ايران" را در [دانشگاه] شانتينيکتان
[2]
دکتر تاگور تأسيس کند! ايران از کيسه پارسيان نفع
برده است. بنگال از جيب پارسيان و ايران، از هر
دو، نفع برده است.
و آن پارسي در چه حالي است! با لبخند ابلهانه
تماشا ميکند و يک احمق واقعي مينمايد. جهانيان
اسم او را گذاشتهاند «فاخته».
خردمندان غمگين در جامعه پارسي "صندوق خيريه
پارسي" را مانند کسي ميبينند که به خارجيان مرفه
کمک ميکند در حاليکه داخليها در فلاکت غوطه
ميخورند. آن ابلهاني که با نواي درويشان زوزهکش
ميرقصند، دائم "آرمانهاي ايراني" و "دين در خطر
است" را فرياد ميکشند!
پيوست سه: دينسازان
بنگال: خاندانهاي تاگور و سن
1. يک
لک هند برابر با صد هزار روپيه است.
2. Shantiniketan
شهري در غرب بنگال، در 180 کيلومتري شمال
کلکته، که به خانواده تاگور تعلق داشت.
اين نام به معني "خانه صلح" است. (شانتي=
صلح + نيکتان= مأوا، اقامتگاه) اين نام را
دبندرانات تاگور، پدر رابيندرانات تاگور،
بر املاک خود نهاده بود.